طبیعی است دشمن بخواهد ما را در این وضعیت فعلی نه جنگ نه صلح نگه دارد که بهزعم خودش در موقع مقتضی دوباره تحرکی داشته و زمینههایی برای بیثباتسازی جمهوری اسلامی ایران و در نهایت، تجزیه کشور فراهم کند که این بحث البته ذیل طرح کلانتری است که صهیونیسم بینالملل و آمریکا آن را مقدمه طرح تسلط اقتصاد سیاسی بر آینده دنیا و حذف قطبهای رقیب در حال ظهور پیگیری میکنند اما بهطور خاص بیاعتمادی ما به رژیم و دست به ماشه ماندنمان به سابقه رژیمصهیونیستی طی چند دهه اخیر بر میگردد. صهیونیستها در برخوردشان چه با فلسطینیها و چه با کشورهای مجاور بارها نهتنها بدعهدی، بلکه فریبکاری کردهاند و بهطور مشخص از آتشبس بهعنوان فریبی جهت حملات نظامی غافلگیرانه علیه کشور هدف بهره بردهاند. آخرین مورد از این دست اقدامات آنها آتشبسی است که همین چند ماه پیش رژیم برای کاهش فشار افکار عمومی جهان پذیرفت و مثلا قرار شد که در سه مرحله اجرا شود اما بلافاصله بعد از پایان مرحله اول صهیونیستها از توافق خارج شدند و این در حالی بود که طرف مقابلش در تدارک مرحله دوم بود. بنابراین عقل سلیم به ما این را گوشزد میکند که در برابر فریبکاری دشمنی مثل رژیمصهیونیستی و آمریکا هوشیار و دست به ماشه باشیم.
درواقع، جنگ ما با اسرائیل نیست یعنی اسرائیل نه به لحاظ عِده نه به لحاظ عُده امکان هماوردی با کشور ما را ندارد. طرفی که از همان ابتدای انقلاب اسلامی با آن درگیر هستیم درواقع آمریکاییها هستند؛ آنها در این سالها دائما رژیمصهیونیستی را بهعنوان یک پادگان یا نیروی نیابتی در منطقه علیه ما تدارک دیده و همزمان تلاش کرده محیط پیرامون جمهوری اسلامی ایران را با توزیع بحرانهای مختلف با مشکلات و بیثباتی روبهرو کند. در این جنگ اخیر هم وقتی آمریکا دید نیروی نیابتیش در شرایطی نیست که مقاومت کند، مجبور به ورود مستقیم به درگیری شد. درواقع، بعد از سالها کار نیابتیکردن علیه ایران مستقیما وارد جنگ با جمهوری اسلامی ایران شده و این نشان از شکست طرحهای مختلف ضدایرانی دارد. همین تعدد توطئهها علیه ایران از طرف آمریکا، بیاعتمادی شدید ما به طرف مقابل را کاملا منطقی مینماید.